Thursday, July 05, 2012

مناطق ترك نشين استان تهران و موضع آزربايجانگرايان استالينيست و پان ايرانيستهاي خجالتي در اين مورد


مناطق ترك نشين استان تهران و موضع آزربايجانگرايان استالينيست و پان ايرانيستهاي خجالتي در اين مورد

مئهران باهارلي

نوشته زير روشنگري اي پاسخ گونه به افرادي است كه ادعا مي كنند بخشهاي ترك نشين استان و متروپول تهران داخل در آزربايجان و وطني كه آنها براي خودشان تعريف كرده اند قرار ندارند. مئهران باهارلي

--------------------------------------------------------

١- اگر يك حركت ملي نداند جغرافيايش كجاست حركت او منجر به ايده آليسم مي شود. دقيقا به همين دليل است كه حركت ملي دمكراتيك ترك در ايران بر مبناي جغرافياي ملي بسيار مشخص و تعريف شده اي حركت مي كند و آن جغرافيا نيز مناطق سه گانه ترك نشين در ايران و يا آزربايجان جنوبي، قاشقاي يورت و آفشاريورت است. يعني تمام سرزمينهائي كه خلق ترك در آنها ساكن است.

٢-"وطن خلق ترك" در شمال غرب ايران قرار دارد و اين وطن، همان "منطقه ملي ترك" است كه منطبق بر "آزربايجان اتنيك موجود" است. در ادبيات سياسي معاصر، منطقه ملي ترك در شمال غرب ايران از سوي عده اي همچنين با نام "آزربايجان جنوبي" ناميده مي شود و اين بدان معني است كه مرزهاي "آزربايجان سياسي آينده" و دولت ملي اي كه در آن اراضي تاسيس خواهد شد مي بايد منطبق بر مرزهاي "آزربايجان اتنيك موجود" يعني "منطقه ملي ترك در شمال غرب ايران" باشد. بنابراين هنگامي كه از وطن خلق ترك در ايران و يا آزربايجان جنوبي سخن ميرود، بر خلاف ظن پان ايرانيستهاي خجالتي و آزربايجانگرايان استالينيست، مرزهاي اين آزربايجان بر اساس تقسيمات اداري-كشوري ايران و يا داده هاي روسيه و ايدئولوژي ايجاد شده توسط آنها تعيين نمي گردد. بلكه بر اساس واقعيات ميداني يعني حدود و ثغور منطقه ملي ترك در شمال غرب ايران و يا آزربايجان اتنيك موجود تعيين مي شود.

٢-منطقه ملي ترك در شمال غرب ايران و يا آزربايجان اتنيك موجود، قسمتهاي غربي و جنوبي استان تهران (و استان البرز) و نيمي از خود متروپل تهران را نيز در برمي گيرد. بنابراين آزربايجان سياسي آينده و يا قلمرو دولت ملي خلق ترك، همه بخشهاي ترك نشين استان تهران و بخشهائي از متروپل تهران را نيز شامل خواهد شد. اما اين به هيچ وجه بدان معني نيست كه كل تهران مي بايد در جغرافياي آزربايجان سياسي داخل شود. چرا كه كل استان تهران ترك نشين نيست و در داخل جغرافياي آزربايجان اتنيك موجود قرار ندارد. بلكه اين بدان معني است كه صرفا آن قسمت از شهر و استان تهران مي بايد در جغرافياي آزربايجان سياسي داخل شوند كه قبلا در داخل جغرافياي آزربايجان اتنيك موجود قرار داشته و ترك نشين باشند، يعني بخشهاي هم اكنون نيز ترك نشين غرب و جنوب آن.

٣-در مورد استان و بويژه متروپول تهران، بحث امكانات نيز وجود دارد. اما بحث امكانات بحثي سياسي و مربوط به آينده و جدا از مسئله تعيين قلمرو منطقه ملي ترك در شمال غرب ايران و يا آزربايجان اتنيك موجود كه بحثي علمي-دمگرافيك و غيرسياسي و مربوط به حال است مي باشد. بعد از تعيين قلمرو منطقه ترك نشين فعلي در شمال غرب ايران به روشهاي علمي است كه مساله امكانات بميان مي آيد و تعيين مي كند كه چه مقدار از قلمرو سرزمين فعلا ترك نشين در شمال غرب ايران و يا آزربايجان اتنيك را مي توان از حاكميت ايران-فارسي-فارسستان نجات داد و داخل در پروژه و قلمرو آزربايجان سياسي آينده كرد. اين بحث مانند آن است كه گفته شود در آغاز قرن بيستم كليه مناطق ترك نشين داغستان و ارمنستان و گرجستان امروزي وطن خلق ترك و بخشي از آزربايجان اتنيك، يعني ترك نشين بودند. اما اينكه واحد سياسي اي كه توسط عثمانيان ايجاد و جمهوري آزربايجان نام گرفت، در نتيجه سياستهاي استعماري و اشغالگرانه روسيه كمونيست-بلشويكي نتوانست بر همه خاك آزربايجان اتنيك و يا اراضي ترك نشين شمال ارس شامل شود مساله ديگري است.

٤-قياس تهران با مسكو كه از سوي پان ايرانيستهاي خجالتي و آزربايجانگرايان استالينيست و براي نفي تعلق مناطق ترك نشين استان تهران به منطقه ملي ترك ترك و يا آزربايجان سياسي از آن استفاده مي شود، كاملا اشتباه و بي معني است. زيرا مسكو علي رغم آنكه داراي صدها هزار ساكن ترك (از آزربايجان) است اما در در خارج آزربايجان اتنيك و يا منطقه ملي ترك نشين پيوسته در شمال ارس قرار دارد و تركان ساكن در اين شهر، مهاجرين به پايتخت كشور ديگري بنام روسيه اند. اما شهر تهران، شهر مرزي و حدي منطقه ترك نشين پيوسته در شمال غرب ايران و يا آزربايجان اتنيك با فارسستان اتنيك است و بوميان و مهاجرين ترك بدين شهر و شهرستان، همه در وطن خود يعني منطقه ملي ترك در شمال غرب ايران ساكن بوده و هستند. علاوه بر آن، شهر مسكو در طول تاريخ پايتخت هيچ دولت تركي-آزربايجاني نبوده است، در حاليكه تهران-ري در دوره پيش از اسلام مركز دولت توركيك بستام در زمان هرمز تركزاد و پس از اسلام اقلا در زمان سلجوقيان و در اين اواخر در دوره قاجاريه پايتخت دولتهاي تركي-آزربايجاني بوده است.

٥- بخشي از آزربايجانچيان استالينيست ويا سنتي مناطق ارمني نشين جمهوري آزربايجان و مناطق كردنشين استان آزربايجان غربي را جزء لاينفك آزربايجان خود مي دانند. اما همين اشخاص، بخش اعظم مناطق تركنشين پيوسته در شمال غرب ايران و يا منطقه ملي ترك واقع در استانهاي امروزي تهران، مركزي، قم، همدان، قزوين، كردستان، كرمانشاه و گيلان را خارج از آزربايجان خود مي شمارند. آنها بخصوص در مواجه با فارسها اين سرزمينهاي ترك نشين و آزربايجاني و حق تعيين سرنوشت و حق اداره امور آنها را با گشاده دستي تقديم فارسها و فارسستان مي نمايند. اين مواضع بدون كوچكترين شك و ترديدي از جمله نتيجه آن است كه آزربايجان و وطني كه در خيال اين گونه افراد وجود دارد، ساخته و پرداخته دولتين ايران و شوروي و ناسيوناليسم توسعه طلب فارسي و روسي است و همساني اي با سرزمينهائي كه خلق ترك در آنها زيسته و مي زيد، يعني منطقه ملي ترك در شمال غرب ايران ندارد.

٦-آزربايجانچييان استالينيست و پان ايرانيستهاي خجالتي كه بخشهاي تاريخا ترك نشين در استانهاي تهران و قم و مركزي و همدان .... را جزء آزربايجان خود و وطن خودشان نمي دانند، بهتر است براي يادگيري چگونگي تشكل و تعريف مفهوم وطن، رابطه آن با دموگرافي و كشمكشهاي ارضي اسرائيل-فلسطين، كرد- تركمان (عراق)، ترك-روم (قبرس) و ترك-ارمني (قره باغ آزربايجان) اندكي تعمق نمايند.

٧-كساني كه تعلق مناطق ترك نشين متروپل و استان تهران به خلق ترك را نفي مي كنند، علاوه بر ناآشنائي با جغرافياي انساني خلق ترك و حدود و ثغور وطن ترك، عملا آزربايجان اتنيك موجود و آزربايجان سياسي آينده را تجزيه مي كنند. آنها از اين منظر از هم اكنون در صف گروههاي ملي رقيب فارس و كرد و دستجات توسعه طلب و زياده خواه آنها جاي گرفته اند.

٨-آزربايجانگرايان استالينيست و پان ايرانيستهاي خجالتي، همچنين با اين موضع خود، تيشه به ريشه ايده آل دولت ملي خلق ترك در شمال غرب ايران – چه با نام آزربايجان و چه با نامي غير آن- مي زنند. زيرا در ايران هيچگونه گشايشي ريشه اي در امر مساله ملي خلق ترك از جمله تاسيس دولت فدرال ملي-زباني و يا استقلال منطقه ملي ترك در شمال غرب ايران به وقوع نخواهد پيوست مگر آنكه پايتخت كشور تماما و يا قسما تحت كنترل سياسي خلق ترك در آيد. اين را تجربه هاي ناكام انقلاب مشروطيت، حاكميت نيمه مستقل مجدالسطنه افشار ارومي، دولت آزاديستان و حكومت ملي آزربايجان- كه همه از ضرورت كنترل سياسي و بدست گرفتن حاكميت شهر تهران غفلت نمودند و يا اجتناب كردند و يا از انجام آن ناتوان بودند و يا اصلا بر آن وقوف نداشتند، مكررا نشان داده و اثبات نموده است. از اين زاويه، ترك بودن اكثريت نسبي اهالي متروپول تهران و قرار داشتن اين شهر در حد مرزي منطقه ملي ترك شمال غرب ايران، موهبتي سياسي و مزيتي استراتژيك است كه خلق ترك از آن برخوردار است. نديدن همچو موهبت و مزيتي و عاجز بودن از درك اهميت و معني آن، يك غفلت و ساده لوحي سياسي پرهزينه است. دست و پنجه نرم كردن با معضلات خاورميانه بدون ذكاوت و ويزيون سياسي محال است.  

براي كسب اطلاع بيشتر راجع به بخشهاي آزربايجاني استان تهران به اين وبلاگ و آرشيو آن مراجعه كنيد:

http://savucbulaq-shehriyar-islamshehr-az.blogspot.com/

Friday, June 22, 2012

بخشهاي آزربايجاني استانهاي تهران و البرز


بخشهاي آزربايجاني استانهاي تهران و البرز

مئهران باهارلي



يئركيپي داها بؤيوكره‌ك گؤره‌بيلمه‌ك اوچون اوزه‌رينه تيخلايينيز
براي ديدن نقشه در ابعاد بزرگتر بر روي آن كليك كنيد


انكار تعلق مناطق ترك نشين در استان تهران و نواحي مجاور آن به منطقه ملي ترك و يا آزربايجان اتنيك، از جمله سياستهاي پان ايرانيستي دولت ايران است. "آزربايجانگرايان استالينيست" و "پان ايرانيستهاي خجالتي" در اين مورد نيز با سياستهاي دولت ايران همسويند. اخيرا عده اي از جمله ليلا مجتهدي و علي قره جه لو آزربايجان ناميدن اين بخشهاي ترك نشين در شمال غرب ايران را "ماليخوليا، ترك پرستي، دشمني با فارس، ..."، و عليرضا  اصغرزاده تركان ساكن در اين بخشهاي ترك نشين و آزربايجاني را "دياسپوراي ساكن در خارج آزربايجان" ناميده اند. اينگونه ادعاها محصول بي خبري از تاريخ و جغرافياي انساني خلق ترك و وطن آزربايجاني و نتيجه از خودبيگانگي و بازي خوردگي صاحبان اين ادعاهاست و كمترين نتيجه آن، زدگي اين بخش از خلق ترك ساكن در شمال غرب ايران و دور ساختن او از مفهوم وطن آزربايجاني است. واقعيت آن است كه تركهاي ساكن در استان تهران، همچنين متروپل تهران دياسپورا نيستند، بلكه تركهائي هستند ساكن در وطن خود. همچنين نه تنها ادعاي آزربايجاني بودن بخشهاي ترك نشين استان تهران و مناطق مجاور آن ماليخوليا و دشمني با فارس نيست، بلكه اين ادعا كه مناطق ترك نشين مذكور در خارج آزربايجان قرار دارند، دشمني علني با خلق ترك و وطن آزربايجاني است.


بخشهايي از آزربايجان كه به تركيب استانهاي تهران و البرز داخل شده اند
ويا
بخشهاي آزربايجاني استانهاي تهران و البرز

تئهران و البورز اوستانلارينين آزه‌ربايجانلي بؤلگه‌له‌ري


Thursday, June 02, 2005

سؤزوموز

تركهاي استان تهران و نواحي پيرامون آن منحصر به مهاجرين جديد نيستند. شهر تهران و حومه آن اقلا از قرون ۱۰-۱۱ ميلادي موطن و مسكن گروههاي بيشمار تركي بوده است. ري و تهران در اين استان پايتخت دول تركي غزنوي، سلجوقي و قاجار است. با حاكميت خاندانهاي مذكور، طوائف و سپاهيان بيشمار ترك در اين ناحيه اسكان يافته اند كه تبار توده عمده مردم اين استان را تشكيل ميدهند. منطقه ساوجبلاغ از همان اول، در دوره صفويه، افشار و قاجار محل اسكان تركان بويژه قبائل افشار بوده است. يكي از دلائل انتخاب شدن تهران به عنوان پايتخت دولت تركي آزربايجاني قاجار از طرف آقا محمدخان قاجار، يكي نيز نزديكي به ساوجبلاغ مركز افشارها بوده است.

اين بخش از ناحيه ترك نشين شمال غرب كشور (آزربايجان اتنيك) كه امروزه در تركيب استانهاي تهران و مركزي و قم قرار دارد، بسيار بيشتر و پيشتر از ديگر مناطق آزربايجان اتنيك مسكن تركهاي پيش از اسلام بوده است. نيز اين ناحيه مسكن گروههاي ترك ميانه افشار، شاهسئون، بيات، كنگرلو، بيگدلي، شاملو، سولدوز، ايمورلو، چيگيلي (چگيني) و غيره بوده است. به اينها مهاجران ترك سده اخير از ديگر استانهاي آزربايجان و نيز مناطق ترك نشين خراسان و جنوب و مركز ايران را نيز ميبايد افزود. تغيير تركيب اهالي و مهاجرتهاي قرن بيستم در اين نواحي و فارس زبان شدن بخش عمده اي از تركان اين منطقه حوادثي جديد اند.

اسامي جغرافيايي مانند كرج (به تركي باستان گچ)، قزوين (قاز اويونو)، ساوه (از نام سابا شاه ساكاها)، قم (به تركي شن)، خلج، قپچاق، چيگيل (چگيني؟)، وايه (وايه بيگ)، قزار (بيبي قزار=اوغوز ار)، اغشيت (ايخشيد)، ايقر (ايقر بلاغ)، ينگي(جك)، سنقر (سنقرآباد) و خود ساوجبلاغ و صدها توپونيم جغرافيايي تركي ديگر مانند مارال تپه، جيران تپه، دوشان تپه، يان تپه، اوزبكي تپه، قره تپه، آق بلاغ، ايقر بلاغ، گوموش تپه، اوغلان تپه، يئنگي قلعه، قاراتوپراق، آغ دره، قاچاقاچ، - قشلاق، چاقو، شاهسئون، -بيگ –باجي، بالقلو، مورانلو، جلاير، بايانلو، .... بازمانده توركان باستان و قديم و ميانه در اين ناحيه است.

اين بخش از آزربايجان اتنيك محل تاسيس يكي از اولين دولتهاي توركيك در داخل مرزهاي كنوني ايران است. بسطام (ويستاهم- بوسات٬ باسات به تركي به معني سلاح٬ زره و حفاظ است) دايي خسرو دوم (خسرو پرويز) كه از توركان آغ هون (هپتاليت) بود، در ري-راگا در همين ناحيه اعلام استقلال نموده و دولتي تشكيل داده است. وي كه در گرفتاري و قتل هرمزد چهارم پادشاه ترك سلسه ساساني دست داشت، پس از وي سر به شورش نهاده و به نام خود سكه زده بود.

تاسيس دولت تركي غزنويان به سال ۹۹۸ كه سرآغاز فتح ايران و حاكميت تركان بر آن گرديد و گشودن شهر ري در شرقي ترين نقطه آزربايجان اتنيك و انتخاب آن به پايتختي به سال ۱۰۴۳ كه باعث شد آزربايجان وطن ابدي تركها گردد و دروازه هاي آسياي صغير بروي تركان گشوده شود، دو فرخنده ترين و عزيزترين رويدادهاي تاريخ آزربايجان و ايران و خاورميانه هستند. اين دو حادثه از مباركترين تحولات اجتماعي در حيات معنوي و فرهنگي خلق ترك، همچنين مردم ايران و آزربايجان بشمار ميروند.

امروزه بخشهايي از جنوب شهرستانهاي ورامين، اسلام شهر، رباط كريم، پاكدشت، كرج و بويژه شهريار و ساوجبلاغ ترك نشين ميباشند. در واقع ناحيه به هم پيوسته محل سكونت تركهاي شمال غرب ايران به تقريب از ورامين- ري آغاز ميشود و بخش ترك نشين استانهاي تهران و البرز جزء آزربايجان اتنيك و خود شهر تهران بر مرز دو منطقه ملي ترك نشين و فارس نشين ايران قرار دارد.

از آنجاييكه در برخي مناطق استان تهران، بويژه در دو شهرستان ساوجبلاغ و شهريار در استان البرز امروز هم اكثريت مطلق اهالي بومي روستاها و عشاير را تركها تشكيل ميدهند، و اين نواحي در منطقه پيوسته ترك نشين شمال غرب كشور ويا منطقه ملي ترك قرار دارند، انتزاع آنها از استان تهران (همچنين مناطق پيوسته ترك نشين استانهاي البرز، قم، همدان، مركزي، گيلان و غيره) و ادغام اين مناطق ترك نشين به ايالت آزربايجان (در طرح ايالتي كشور) ضروري است.

 -----------------------

براي اطلاع از وضعيت تركان ساكن در استانهاي تهران و البرز و تركيب جمعيتي اين بخش از آزربايجان مي توان به اين آدرس -مخصوصا آرشيو آن- مراجعه كرد. در اين وبلاگ نوشته هاي گوناگون شامل نمونه هاي زبانشناسي، اتنولوژيم، فولكلوريك، تاريخي و ..... در باره مناطق ترك نشين و آزربايجاني استانهاي تهران و البرز از منابع، نشريات و سايتهاي مختلف - اغلب از خود همين مناطق- گرد آمده اند:

Sunday, March 18, 2012

معرفی شهرستان نظرآباد [استان البرز- آزربايجان] به زبان ترکی

نظرآباد بولگه سیله [البرز استاني- آزربايجان] بیر مختصر تانیشلیق

حسین عسگری

اشاره: نوشته زیر چکیده ترکی کتاب «دشتی به وسعت تاریخ» تالیف حسین عسکری است که قرار بود در بخش پایانی آن کتاب به چاپ برسد اما سلیقه ناشر مانع از انتشار آن شد. ضمن درج این برگردان از مترجم کوشای آن آقای ابراهیم رضازاده (دانشجوی کارشناسی ارشد ادبیات عرب) صمیمانه سپاسگزاریم.

من بوردا ‌قدیم بشر تمدنلری‌نین بیری‌سینین نماینده‌سی عنوانیله علاقه واریمدیرکی دونیانین ان‌قدیم خام کرپیچ‌لری‌نین بیرینی که ایراندا ]نظرآباد بولگه‌سینده ازبکی‌نین باستانی محوطه‌سی[ کشف اولونوبدیر، کوفی عنان جنابلارینا تقدیم ائده‌م.

- سیّد محمد خاتمی‌نین سوزلرینده‌ن‌کی تمدنلر دانیشیقی‌نین جهانی گنگره‌سینده نیویورکدا قورولان مراسیمینین افتتاحیه سینده (1379).

«نظرآباد»، تهران اوستانی‌نین ان‌ غربی بولگه‌سی دیرکی اونون مساحتی 576 کیلومتر مربع‌دیر. بو‌بولگه 1381 نجی ایلده ایرانین ایسلام جمهوریت‌ینین دولتی‌نین مصوبه‌سی ایله ساوجبلاغ بولگه‌سینده‌ن آیریلارکن نظرآباد شهری‌نین مرکزیت ایله تأسیس اولدو. بو اسکی تاریخه مالک اولان تازا قورولموش بولگه‌نین بیر‌پارا تانینمیش خصوصیتلری بئله دیر:

- ایکی بؤلوکه، 4 قصبه‌یه و 94 کنده مالک‌دیر‌کی بو تعداد‌دان 61 پاراسی مسکونی و 33 پاراسی‌دا سکنه‌دن خالی‌دیر.

- بو بؤلگه‌نین بیر ایللیک یاغیشی‌نین مقداری 04/238 میلی متردیر.

- بو بولگه‌ده بیر ایللیکده دمانین معدلی 2/14 سانتی گراددیر.

- اونون سو منابع‌لری یئر‌آلتی و یئراوستی سولاریندان تأمین اولونور.

- بیر ایلین یاغیشی‌‌نین میزانی و اونون البرزون سلسله داغلارینان قونشولوقی مختلف اوتلار و گوو- گووره‌نتیلرینین ایجاد اولماقینا باعث اولوبدیر.

- 1381 نجی ایلین سایینین اساسینه گوره اونون جمعیتی 124532 نفر دیر‌کی 27332 خانوار قالبینده‌دیر.

- آموزش و پرورش مجموعه سینی 30664 نفر حدودوندا اؤیرنجی و 1658 نفر پرسنل، 186 مدرسه تشکیل وئریرلر.

- بو‌بؤلگه‌نین عالی آموزش مرکزلرینی بیر واحید آزاد ایسلامی دانشگاهی و سیمان صنعتی‌نین علمی- کاربردی آموزش مرکزیسی تشکیل وئریرلر.

- تهران- قزوین اتوبانی و تهران- تبریز دمیریولو بو‌بولگه‌نین شمالیندا قرار تاپیپلار.

- آزادی آدیندا تحقیقاتی، صنعتی و آموزشی فرودگاهی شهرستانین غربینده یئرله‌شیبدیرکی خلبانلیق اؤیرتمه سینده‌ن علاوه کیچیک طیّاره‌لر اورادا طراحلیق و دوزه‌لی‌نیر.

- نظرآباد چؤلی اکینچیلیک ایچون ان مناسب بیر مکاندیر و اونون عمده محصول لاری بوغدا و آرپا، بیر‌پارا صیفی جات و باغدان عمله گلن محصول‌لاری میوه‌دیر. 1383 نجی ایلده نظرآبادبولگه‌سی 53 مین تُن بوغدا تولید‌یلن تهران اوستانیندا ایکینجی مقامی قازاندی و هم‌چنین توت فرنگینین ان‌بؤیوک مرکزی نظرآباد بولگه سینده قرار تاپیپدیر.

- نظرآباد بولگه‌سینده 135 ائولی عشایر حیات کئچیردیرلر. بو کؤچن گروهلار 30726 باش مال- داوار و 220 نفر ‌دولریلن ‌ات، یوون و سود تولید ائدرکن بولگه‌نین دامپرورلیق صنعتی نین رونقینده قابل توجه سهمه مالک‌دیرلر. تهران اوستانینین غربینده ان‌مدرن دامپرورلیق واحیدی بو‌ بولگه‌ده یئرله‌شیبدیر.

- بورادا بؤیوک صنعتی واحید‌لردن سیمان و نساجی کارخانالارینی آد آپارا بیللیک و ایکی صنعت شهرکی بو‌بؤلگه‌ده قرار تاپیپلار. ایندیه قده‌ر 75 واحید سپهر شهرکینده بهره‌بردارلیقا یئتیشیبدیر و نظرآباد شهرکیده بهره‌بردارلیقا آماده‌له‌شیر.

- بو صنعتی بولگه ده‌ن مستقیم و غیر مستقیم صورتینده یئملی، صنعتی و الده ‌توخونموش فرش محصول‌لاری اورتا آسیا‌دا اولان مملکت‌لرین بعضی‌سینه و خلیج فارسین حاشیه سینده اولان بلادلارا،‌ اوروپا‌نین شرقینه و کانادایا صادر اولونور.

- داش دوزو وسولفات دوسود ایکی معدندیرلر کی بو ‌بولگه‌ده وجودلاری واردیر.

- بورانین اکثریتی مسلمان و اون‌ایکی ایماملی شیعه‌دی‌لر. بو اکثریتین کنارینده «اهل حق» فیرقه سی وهائبله «ائرمنی لر» کیچیک گروهلاردا مسالمت صورتینده یاشاییلار.

- نظرآباد بولگه‌سینده ساکن اولانلارین اکثریتی تورک دیلینده تانیشیرلار و اونا گلن مهاجرلرین چوخلوسی زنجان و آذربایجان اوستانلاریندان‌دیر.

- ایکی واحید فرهنگ ائوی ( مدنیت اوجاقی)، اوچ واحید عمومی کتابخانا،‌ بیر واحید انتشارات دفتری وهائبله مطبوعات و تلویزیون نماینده‌لی‌گینین دفتری بو ‌بولگه‌ده فرهنگ مرکزلرینی تشکیل وئریرلر.

- ایندیه قده‌ر 50 اثر فرهنگ و تاریخ ساحه سینده بو‌بؤلگه ده تانینیبدیرکی اونلاردان یئتی‌سی ایرانین میللی اثرلری‌نین فهرستینده ثبت اولونوبدور. نظرآبادین ان‌قدیمکی اثری مسیحین میلادیندان یئتی‌مین ایل قانشارا متعلق‌دیر.

- ازبکی محوطه‌سی دوقوزمین ایل قدمتیله بو‌بؤلگه‌ده یئرله‌شیبدیرکی 10 تپیه شامل اولور. بو‌محوطه‌ده‌ن باستان شناسلار توسط ایله بشر الینده دوزه‌لن ان‌کهنه خیشتلار کشف اولونوبدیر‌کی اونلارین بیر نمونه‌سینی سیّدمحمد خاتمی جنابلاری (وقتین جمهور رئیسی) میللت‌لر آراسیندا تمدنلر دانیشیقی‌نین مراسمینده کوفی عنان جنابلارینا اتحاف ائدی. هم چنین بو‌محوطه‌ده‌ن مادلارین سلسله‌سینه مربوط اولان قالا (2700 ایل قانشار) و عیلام تمدونونون ایلک لوحه‌سی کشف اولوندو کی باستان شناسلار بو پالچیقلی لوحه‌یه استناد ائده‌رکن عقیده وارلاری‌کی خوزستان اوستانیندا اولان شوش منطقه‌سی‌نین باستانی اهالیسی ایله تجارت سویه‌سینده ارتباط‌لاری واریمیشدیر.

- ایرانین میللی نهضتی‌نین باش‌وزیری دکتر محمّد مصدقین قبری وائوی احمد آباد کندینده‌دیرکی حاضیر حالدا ایرانین میللی اثر لرینده‌ن دیر.

- شیخ هادی نجم‌آبادی ( ناصرالدین شاه قاجار حکومتینین دوره‌سینده آیدین فیکیرلی روحانی)، آیت الله جعفر نظرآبادی (قاجاریه دوره‌سینده قزوینین علمیه مدرسه‌سی‌نین اوستادلاریندان)،‌ دکتر محمود نجم‌آبادی (‌ایران و ایسلام طبنی‌نین احیا ائدنی اخیر قرنیده)،‌ مصطفی نجمی (نقاش و اوستاد کمال الملکین شاگردلرینده‌ن)، آغابیگم نجم‌آبادی‌ (مشروطیت انقلابی‌نین آیدین فیکیرلی قادینلاریندان) و آیت الله قارپوزآبادی (قاجاریه دوره‌سی‌نین بؤیوک عالیمی کی اون‌دوقوز مکتوبلی اثر ایسلام علومی‌نین زمینه‌سینده تألیف ائدیبدیر) نظرآباد بولگه‌سی‌نین مشهور اولان شخصیت لرینده‌ن حساب اولونورلار.

- 1383 نجی ایلین آخرینه قده‌ر 21 نفر نظرآبادین ورزشکارلاری میللتلر آراسیندا قورولان یاریش لاردا قهرمانلیق مقام‌لارینی کسب ائدیبلرکی اونلارین چوخلو ورزش‌لری رزمی زمینه سینده‌دیر.

نوشته شده توسط حسین عسگری

فرامين كريمخان زند و علی مراد خان زند: قلمرو عليشكر (همدان، ساوه، اراك، يك دوم كردستان، يك سوم كرمانشاه،...) و قراباغ و شيروان و گنجه و نخجوان جز ولايت آزربايجان است

مئهران باهارلي- ٢٠١٠




در عصر زنديه فرمانهائي از دو فرمانرواي اين سلسله يعني كريم خان و علي مرادخان وجود دارد كه در آنها آزاديهاي مسيحيان و مبلغين آنها را تأمين مي‏شود. اين فرمانها پس از آن صادر شده اند كه "عمدة المسيحية پادري فرنسيه حكيم" نزد كريم خان و "عمدة المسيحيه پادري اورانوس حكيم" به حضور علي مرادخان رسيده و خواستار آزادي "پادريان فرنگيان و خليفها در ممالك محروسه" و اينكه "در هر كجا كه خواسته باشند توقّف و سكني كرده، هر يك از ارامنه و عيسويان و اولاد ايشان كه خواسته باشد نزد ايشان آمد و شد كرده، تعليم گيرند" گرديده اند. در فرمان کریم خان زند به تاريخ ١١٧٧ ه.ق. ١٧٦٣ ميلادي در باره مسيحيان ممالك محروسه ايران، مراكز سكونتي مسيحيان اروپايي (فرنگيه) در آزربايجان نيز نشان داده ميشوند. وي در جمله اي از فرمان خود ولايت آزربايجان را چنين تعريف مي كند: "ولايت آزربايجان از شيروان و قره باغ و دارالسلطنه تبريز و گنجه و نخجوان و قلمرو عليشكر". فرمان علی مراد خان نيز مانند فرمان كريم خان زند و در فرمتي كاملا مشابه، راجع‏ به اقامتگاه نمایندگان مذهبی و خلفای مسیحی و سوداگران به حکام‏ و بیگلربیگیان سرتاسر کشور صادر شده که تا حد امکان تحصیلات لازم‏ را معمول داشته و رضایت خاطر نامبردگان را فراهم سازند. اين فرمان در نشريه بررسی های تاریخی وابسته به نشريه ستاد بزرگ ارتشتاران- كميته تاريخ نظامي در سال ١٣٤٦ منتشر شده است.

اهميت اين دو فرمان يكي نيز در آن است كه حدود قلمرو شمال و جنوب آزربايجان را به وضوح بيان مي كنند و بنابراين از دو جهت در تاريخ آزربايجان سياسي –اداري داراي اهميت اند:

الف- در اين فرمانها علاوه بر دارالسلطنه تبريز، در شمال صراحتا مناطق "شيروان، قره باغ، گنجه و نخجوان" يعني تقريبا همه جمهوري آزربايجان و يا قفقاز جنوبي نيز به صورت جزئي از واحد سياسي-اداري آزربايجان و بخشي از ولايت آزربايجان شمرده شده اند. واقعيتي كه همواره از سوي قوميتگرايان افراطي فارس، پان ايرانيستها و بسياري از مراكز سياسي و تبليغاتي وابسته به دولت ايران انكار مي شود.

ب-در اين دو فرمان در جنوب علاوه بر دارالسلطنه تبريز، "قلمرو عليشكر" نيز جزء واحد سياسي-اداري آزربايجان شمرده شده است. اين اشاره نيز بر حدود جنوبي آزربايجان در عراق عجم پرتو افكني مي كند و يك بار ديگر تائيد مي نمايد كه در گذشته علاوه بر ساوه و اراك و همدان يعني تقريبا كل استانهاي مركزي و همدان و بخشهائي از استانهاي تهران و قم فعلي، نيمي از استانهاي كردستان و لرستان و يك سوم استان كرمانشاهان فعلي نيز داخل در حدود ولايت آزربايجان و يا آزربايجان سياسي-اداري بوده اند. .

منطقه‌ عراق عجم آزربايجان به مركزيت همدان در دوره‌ي دولت تركي آزربايجاني آق‌ قويونلو به دلیل اعتبار بالای علي شكر بيگ بهارلو، يكي از سران و امراي مشهور طايفه بهارلو به نام قلمرو "عليشكر" ناميده شده است. بعد از قاراقويونلوها، در دوره آق قويونلوها، صفويان، زنديه و حتي افشاريه نيز در اغلب كتب تاريخي اين جنوبي ترين منطقه آزربايجان به نام علي شكر بيگ معروف بوده است. در تمام اين دوره، منطقه مذكور ترك نشين و بخشي از آزربايجان قديمي بود. بلوك اسفندآباد كه در گذشته آن را "قلمرو علي شكر بيگ" مي گفتند در غرب استان آزربايجاني همدان واقع شده و مركز حكومت آن در سابق روستاي قصلان-قاسيلان بوده است. اين منطقه با انتزاع از استانهاي آزربايجاني مجاور، در تقسيمات فعلي كشور در داخل استان كردستان قرار داده شده است.

فرمان دولتی کریمخان زند

فرمان تعالی شد

آنکه در این اوان عمدة المسیحیه پادری فرنسیه حکیم وارد حضور و بعرض رسانید که بموجب ارقام سلاطین جنت مقام صفویه انار اللّه برهانهم، همیشه پادریان فرنگیان و خلیفها در ممالک محروسه ایران خانه و جا و مکان داشته هر یک برسم و آئین خویش بعبادت مشغول و تجار و سوداگران این طایفه بتجارت قیام و عشور و متوجهات حسابی خود را مهمسازی عمال خیریت اعمال دیوان مینموده اند، مشروط بر اینکه احدی از آنها مرتکب امری که خلاف ملت مقدس اثنی عشر علیهم صلوات اللّه الملک الاکبر باشد بحسب ظاهر نکرده، احدی را هم با ایشان رجوعی نباشد. و هرگاه جماعت ارامنه بآنها ضرر و نقصانی رسانيده بخلاف حساب متعرض احوال آنها شوند، بعد از ثبوت آن آنها را ترجمان نمایند و پادریان کرملیان دونيكان و جزويت و گنجوخي و آگوستن و غیره که در ولایت آذربایجان از شیروان و قراباغ و دارالسلطنه تبریز و گنجه و نخجوان و قلمرو علیشکر، دارالسلطنه اصفهان و الکاء فارس از شیراز و بندرعباس و سایر ممالک محروسه می‌باشند و در هرجا که خواسته باشند توقف و سکنی کرده، هر یک از ارامنه و عیسویان و اولاد ایشان که خواسته باشند نزد ایشان آمدوشد کرده، تعلیم بگريند و درس بخوانند، نیز ممانعت نکرده چنانچه جماعت مذکوره اموات خود را در مقامی که بجهت مدفون آنها تعیین می‌نمایند بدستور و سنن دین خود برده و دفن نمایند، عایق و مانعی جهت آنها نباشد، و امداد و اعانت لازمه در باره آنها به عمل آمده، احدی نسبت به ایشان ظلم و ستم ننماید. و در خصوص صدق ادعایات و عرض خود ارقام مذکوره را بنظر رسانند. لهذا عالیجاهان بیگلربیگیان عظام و حکام گرام و غیره عمال ولایت محروسه در خصوص امور مذکوره بنحویکه حسب الارقام سلاطین بشروط مذکوره مقرر شده از آنقرار معمول و عشور متوجهات حسابی تجار و سوداگران را باز یافت و تخلف از فرموده مبارک جایز نداشته مراعات ایشان را منظور دارند و در عهده شناسند.

تحریرا فی شهرشوال المکرم سنه ۱۱۷۷ (١٧٦٣)

فرمان علی مراد خان زند

حکم والا شد

آنکه در این اوان عمدة المسیحیه پادری اوانوس حکیم‏ وارد حضور و بعرض والا رسانید که بموجب ارقام سلاطین جنت مكان؟ صفویه‏ انار اللّه براهینهم، همیشه پادریان فرنگیان و خلیفها در ممالک محروسه‏ ایران جا و مکان داشته هر یک برسم و آئین خویش بعبادت مشغول و تجار و سوداگران این طایفه بتجارت قیام و عشور و متوجهات حسابی خود را مهمسازی عمال خیریت اعمال دیوان مینموده‏اند، مشروط بر اینکه احدی‏ از آنها مرتکب امری که خلاف ملت؟ مقدس اثنی عشر علیهم صلوات اللّه الملک الاکبر باشد بحسب ظاهر نگردیده، احدی را هم با ایشان رجوعی نباشد. و هرگاه‏ جماعت ارامنه بآنها ضرر و نقصانی برساند بخلاف حساب متعرض احوال آنها شوند، بعد از ثبوت آن آنها را ترجمان نمایند و پادریان کرملیان‏ دو نیکان و جزونت و کنحوجی و اکوستن و غیره که از ولایت‏ آذربایجان از شیروان و قراباغ و دار السلطنه تبریز و گنجه و نخجوان و قلمرو عليشكر؛ و دار السلطنه اصفهان و الکاء فارس از شیراز و بندرعباس‏ و سایر ممالک محروسه میباشند و در هرجا که خواسته باشند توقف و سکنی کرده هر یک از ارامنه و عیسویان و اولاد ایشان که خواسته باشند نزد ایشان آمدوشد کرده تعلیم گیرند و درس بخوانند نیز ممانعت نکرده‏ چنانچه جماعت مزبوره اموات خود را در مقامی که بجهة مدفون آنها تعیین‏ مینمایند بدستور و آئین دین خود برده و دفن نمایند عایق و مانعی جهت آنها نباشد و امداد و اعانت لازمه در باره آنها به عمل آمده احدی نسبت به ایشان‏ ظلم و ستم ننماید. و در خصوص صدق ادعا و عرض خود ارقام مذکوره را بنظر رسانند. لهذا عالیجاهان بیگلربیگیان عظام و حکام گرام و عمال‏ ولایت محروسه در خصوص امر مذکوره بنحویکه حسب الارقام سلاطین‏ مراد مذکوره مقرر شده از آنقرار معمول و عشور متوجهات حسابی تجار و سوداگران را باز یافت و تخلف از فرموده جایز ندارند و در عهده شناسند.

تحریرا فی شهر جمادی الثانی سنه *١١١٥ (در اصل سند نشريه ستاد بزرگ ارتشتاران اينگونه آمده است. احتمالا اشتباه چاپي است و مي بايد ١١٩٥ و يا بعد از آن باشد)

منابع:

١-(فرمان عليمرادخان): اسناد و مکاتبات تاریخی: فرمان علی مرادخان (٢ صفحه - از ١٥١ تا ١٥٢). نشريه بررسیهای تاریخی - دی ١٣٤٦ - شماره ١١ . نويسنده: مفخم، محسن (وابسته به : نشريه ستاد بزرگ ارتشتاران- كميته تاريخ نظامي. دو ماهنامه بررسی های تاریخی، تاريخ و تحقيقات ايرانشناسي، قطع : کتابی. هيئت رئيسه افتخاري: تيمسار سپهبد اسدالله صنيعي، تيمسار فريدون جم، دكتر عاليخاني. هيئت مديره: تيمسار سپهبد غلامرضا ازهاري، تيمسار سپهبد علي كريملو، تيمسار سرلشگرحسين رستگار نامدار. هيئت تحريريه: آقاي دكتر خانبابا بياني، دكتر عباس زرياب خوئي، سيدمحمد تقي مصطفوي، سرهنگ دكتر جهانگير قائم مقامي)؛ و شماره ٤-٣ ص ٣٦٦-٣٦٥
٢-(فرمان كريمخان): شماره سند: ٢٢، تاريخ: شهر شوال المكرم، سنه ١١٧٧، فرستنده: كريم خان زند، موضوع: در باره آزادي مسيحيان در ممالك محروسه. اسنادي از روابط ايران با منطقه قفقاز، تاليف دايره اداره انتشار اسناد- تهران، وزارت امور خارجه، موسسه چاپ و انتشارات، ١٣٧٢، چاپ اول
٣-تاريخ آرتساخ (قراباغ)- از ديرباز تا ١٩٩١- تاليف اديك باغداساريان (ا. گرمانيك)- تهران ١٣٨٠- ص ١٤٤
٤-قائم مقامي، جهانگير، يكصد و پنجاه سند تاريخي از جلايريان تا پهلوي، تهران، چاپخانه ارتش، ١٣٤٨.
٥-آزه‌ربايجانˊين تاريخ و مده‌نييه‌تينين بورژووا ساختالاشديريجيلارينا قارشي. پروفئسور شٶوكه‌ت تاقييئوا٬ باكي. ١٩٧٨
٦-دانشنامه اسلام-ماده بهارلو
٧-آزربايجان در ادوار مختلف تاريخي، دكتر محمد خالقي مقدم ـ نشريه موج ‌بيداري، سه‌شنبه ٢ مرداد ١٣٨٦ ش ١٠٤
٨-قراقويونلوها، فاروق سومر، ترجمه دكتر وهاب ولي، انتشارات موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي- تهران- ١٣٦٩

توضيحات:

پادري: از واژه پادرئ در زبان لاتين اخذ شده و منظور ميسيونرهاي مسيحي پروتستاني که از طريق کمپاني هند شرقي و دولت بريتانيا حمايت مي‌شدند است.

علی‌مرادخان زند: پنجمین پادشاه دودمان زند ایران و جانشین صادق‌خان زند بود. وي كه خواهر زاده كريمخان زند بود براي بار دوم از سال ١١٩٦ تا ١١٩٩ (۳ سال) سلطنت کرد و در اين سال درگذشت. علی‌مرادخان زند در آغاز بر اصفهان فرمان می‌راند اما توانست بسیاری از رقیبان را کنار بزند و بر پایتخت شیراز دست یابد.

عراق عجم: در مقابل عراق عرب ويا قسمت سفلاي بين النهرين نامي است كه از دوره امپراتوري توركي سلجوقي جايگزين نام جبال و يا ايالت جبال سابق و يا ناحيه اي كه يونانيان آنرا ماد مي ناميده اند شده است. هرچند مفهوم عراق عجم در گذشته براي ناميدن سرزمين وسيعي در ايران مركزي بكار رفته بود، با اينهمه اين نام در برهه هائي از زمان قسمتي از آزربايجان قديمي در شمال غرب ايران را نيز شامل مي شده است، يعني در مناطقي بين دو مفهوم آزربايجان و عراق عجم همپوشاني بوده است. به عبارت ديگر در برخي از برهه هاي زماني بخشهاي جنوبي آزربايجان، علاوه بر داشتن نام آزربايجان، به همراه ديگر بخشهاي ايران مركزي يكجا عراق عجم نيز ناميده مي شده است و در مقاطع زماني ديگر، حدود عراق عجم از جنوب منطقه همدان يعني از خارج آزربايجان شروع مي شده است. بخشهائي از آزربايجان كه عراق عجم گفته مي شد خود در دوره هاي گوناگون متغير بوده و در گسترده ترين حالت خود، مناطق آزربايجاني منطبق بر استانهاي فعلي زنجان و قزوين (خمسه آزربايجان) و همدان و استانهاي مركزي (اراك يا عراق) و قم و تهران و نواحي شرقي استانهاي كردستان و كرمانشاهان را شامل مي‌شده است. حوزه عراق عجم (يعني عراق غير عرب) آزربايجان، از زمان قديم ترك نشين بود و همگي تركان اين مناطق همواره استقلال فرهنگي، زباني و هويتي تركي خود را نسبت به بخشهاي غيرآزربايجاني عراق عجم حفظ كرده بودند.

قلمرو عليشكر: منطقه‌ عراق عجم آزربايجان به مركزيت همدان بعدها در دوره‌ي دولت تركي آزربايجاني آق‌ قويونلو به دلیل اعتبار بالای علي شكر بيگ بهارلو، يكي از سران و امراي مشهور طايفه بهارلو به نام قلمرو "عليشكر" ناميده شده است. بعد از قاراقويونلوها، در دوره آق قويونلوها، صفويان، زنديه و حتي افشاريه نيز در اغلب كتب تاريخي اين جنوبي ترين منطقه آزربايجان به نام علي شكر بيگ معروف بوده است. در تمام اين دوره، منطقه مذكور ترك نشين و بخشي از آزربايجان قديمي بود.

بهارلوها از اركان و تكيه گاههاي اصلي امپراطوري تركي آزربايجاني قاراقويونلو بودند. نام اين طايفه از نام قلعه بهار (شهر بهار كنوني) واقع در استانِ آزربايجاني همدان گرفته شده است. سرزمين اصلي اين طايفه، منطقه همدان بود. یکی از مهم‌ترین و برجسته‌ترین افراد بهارلو در سده ٩ هجري قمري، علی شکربیگ بهارلو فرزند بایرام‌ قارا بیگ از ملازمان نزدیک جهانشاه ابوالمظفر قاراقویونلو بود که بر تمام امیرزادگان تورکمان برتری یافت. وی سالها تمامی سرزمین همدان، کردستان، لرستان و سراسر خوزستان را در تصرف خویش داشت. پس از وی نیز پسرش پیرعلی رئیس ایل در همدان به سر می‌برد.

همدان در دوره توركمانان آق ‌قويونلو تابع حوزه حكمراني علي شكر بود. حوزه علي شكر به مركزيت منطقه همدان به نوبه خود در غرب شامل يك سوم شرقي كرمانشاهان تا ساحل رودخانه قره‌ سو، نيمي از كردستان و لرستان مي شد. حدود شرقي قلمرو علي شكر آزربايجان، تا ساوه در استان مركزي را شامل مي گرديد. بلوكات ساوه در سالهاي نخستين امپراتوري تركي-آزربايجاني صفويه، جزو قلمرو علي شكر و يكي از قلمروهاي استقرار ايلات وابسته به نهاد حكومت صفويه (تركان قزلباش و بعدها شاهسون ها) گرديد. قلمرو علي شكر بعدها به خاك دولت عثماني ملحق شد، اما در سال ٩٠٨ هجري قمري با چيرگي نيروهاي دولت تركي آزربايجاني صفويه بر سلطان مراد عثماني، شهر همدان آزربايجان، والي نشين منطقه مذكور بدست قزلباشها افتاد.

Tuesday, February 08, 2011

فرمان كريمخان زند و شمول ولايت آزربايجان بر قلمرو عليشكر (همدان، ساوه، اراك، كردستان، كرمانشاه،...)

مئهران باهارلي- ٢٠١٠

کریم خان زند فرماني به تاريخ ١١٧٧ ه.ق. ١٧٦٣ ميلادي در باره مسيحيان ممالك محروسه ايران دارد كه در آن مراكز سكونتي مسيحيان اروپايي (فرنگيه) در آذربايجان نيز نشان داده ميشوند. وي در جمله اي از فرمان خود ولايت آزربايجان را چنين تعريف مي كند: "ولايت آزربايجان از شيروان و قره باغ و دارالسلطنه تبريز و گنجه و نخجوان و قلمرو عليشكر". اين فرمان از دو جهت در تاريخ آزربايجان سياسي –اداري داراي اهميت است:

الف-كريم خان زند، در اين فرمان علاوه بر دارالسلطنه تبريز، صراحتا مناطق "شيروان، قره باغ، گنجه و نخجوان" در جمهوري آزربايجان و يا قفقاز جنوبي را نيز به صورت جزئي از واحد سياسي-اداري آزربايجان (ولايت آزربايجان) بر مي شمارد. واقعيتي كه همواره از سوي قوميتگرايان افراطي فارس، پان ايرانيستها و بسياري از مراكز سياسي و تبليغاتي وابسته به دولت ايران انكار مي شود.

ب-در اين فرمان "قلمرو عليشكر" جزء واحد سياسي-اداري آزربايجان شمرده شده است. اين اشاره نيز بر حدود جنوبي آزربايجان در عراق عجم پرتو افكني مي كند و يك بار ديگر تائيد مي نمايد كه در گذشته علاوه بر كل استانهاي مركزي و همدان فعلي، نيمي از استانهاي كردستان و لرستان و يك سوم استان كرمانشاهان نيز داخل در حدود ولايت آزربايجان و يا آزربايجان سياسي-اداري بوده اند.

فرمان كريمخان زند چنين است:

"فرمان تعالي شد آنكه در اين اوان عمده المسيحيه پادري فرنسيه حكيم وارد حضور و به عرض رسانيد كه به موجب ارقام سلاطين جنت مقام صفويه انارالله برهانهم، هميشه پادريان فرنگيان و خليفها در ممالك محروسه ايران خانه و جا و مكان داشته، هر يك به رسم آيين خويشتن مشغول و تجار و سوداگران آن طايفه به تجارت قيام و عشور متوجهات حسابي خود را مهمسازي عمال خيريت اعمال مي نموده اند، مشروط بر آنكه احدي از آنها مرتكب امري كه خلاف ملت مقدس اثني عشره عليهم صلوات الله الملك الاكبر باشد به حسب ظاهر نكرده، احدي را هم به ايشان رجوعي نباشد. و هرگاه جماعت ارامنه به آنها ضرر و نقصاني رسانيده، متعرض احوال آنها شوند، بعد از ثبوت آن آنها را ترجمان نمايند و پادريان كرمليان و دنيكان و جزويت و گنجوخي و آگوستن و غيره كه در ولايت آذربايجان از شيروان و قره باغ و دارالسلطنه تبريز و گنجه و نخجوان و قلمرو عليشكر، دارالسلطنه اصفهان و الكاء فارس از شيراز و بندر عباس و ساير ممالك محروسه مي باشند و در هر جا كه خواسته باشند توقف و سكني كرده، هر يك از ارامنه و عيسويان و اولاد ايشان كه خواسته باشند نزد ايشان آمد و شد كرده، تعليم بگيرند و درس بخوانند نيز ممانعت نكرده. چنانچه جماعت مذكوره اموات خود را در مقاميكه به جهت مدفون آنها تعيين مي نمايند به دستور و سنن دين خود برده دفن نمايند، عايق و مانعي جهت آنها نباشد و امداد و اعانت لازمه آنها به عمل آمده، احدي نسبت به ايشان ظلم و ستم ننمايد و در خصوص صدق ادعايات و غرض خود اراقم بيگلربيگيان و حكام كرام و غيره عمال ولايات محروسه در خصوص امور مذكوره به نحوي كه حسب الارقام سلاطين به شروط مذكوره مقرر شده، از آن قرار معمول و عشور متوجهات حسابي تجار و سوداگران را باز يافت و تخلف از فرموده مبارك جايز نداشته، مراعات ايشان را منظور دارند و در عهده شناسند.

تحريرا في شهر شوال المكرم سنه ١١٧٧-١٧٦٣"

منبع: شماره سند: ٢٢، تاريخ: شهر شوال المكرم، سنه ١١٧٧، فرستنده: كريم خان، موضوع: در باره آزادي مسيحيان در ممالك محروسه. اسنادي از روابط ايران با منطقه قفقاز، تاليف دايره اداره انتشار اسناد- تهران، وزارت امور خارجه، موسسه چاپ و انتشارات، ١٣٧٢، چاپ اول

عراق عجم: عراق عجم (در مقابل عراق عرب ويا قسمت سفلاي بين النهرين) نامي است كه از دوره امپراتوري توركي سلجوقي جايگزين نام جبال و يا ايالت جبال سابق و يا ناحيه اي كه يونانيان آنرا ماد مي ناميده اند شده است. هرچند اين نام در گذشته براي ناميدن سرزمين وسيعي در ايران مركزي بكار رفته، با اينهمه مفهوم عراق عجم، در برهه هائي از زمان قسمتي از آزربايجان قديمي در شمال غرب ايران را نيز شامل مي شده است، يعني در مناطقي بين دو مفهوم آزربايجان و عراق عجم همپوشاني بوده است. به عبارت ديگر در برخي از برهه هاي زماني بخشهاي جنوبي آزربايجان، به همراه ديگر بخشهاي ايران مركزي، علاوه بر داشتن نام آزربايجان، يكجا عراق عجم نيز ناميده مي شده اند و در مقاطع زماني ديگر، حدود عراق عجم از جنوب منطقه همدان يعني از خارج آزربايجان شروع مي شده است. بخشهائي از آزربايجان كه عراق عجم گفته مي شد نيز در دوره هاي گوناگون متغير بوده و در گسترده ترين حالت خود، مناطق آزربايجاني منطبق بر استانهاي فعلي زنجان و قزوين (خمسه آزربايجان) و همدان و استانهاي مركزي (اراك يا عراق) و قم و تهران و نواحي شرقي استانهاي كردستان و كرمانشاهان را شامل مي‌شده است. حوزه عراق عجم (يعني عراق غير عرب) آزربايجان، از زمان قديم ترك نشين بود و همگي تركان اين مناطق همواره استقلال فرهنگي، زباني و هويتي تركي خود را نسبت به بخشهاي غيرآزربايجاني عراق عجم حفظ كرده بودند.

قلمرو عليشكر: منطقه‌ عراق عجم آزربايجان به مركزيت همدان بعدها در دوره‌ي دولت تركي آزربايجاني آق‌ قويونلو به دلیل اعتبار بالای علي شكر بيگ بهارلو، يكي از سران و امراي مشهور طايفه بهارلو به نام قلمرو "عليشكر" ناميده شده است. بعد از قاراقويونلوها، در دوره آق قويونلوها، صفويان، زنديه و حتي افشاريه نيز در اغلب كتب تاريخي اين جنوبي ترين منطقه آزربايجان به نام علي شكر بيگ معروف بوده است. در تمام اين دوره، منطقه مذكور ترك نشين و بخشي از آزربايجان قديمي بود.

بهارلوها از اركان و تكيه گاههاي اصلي امپراطوري تركي آزربايجاني قاراقويونلو بودند. نام اين طايفه از نام قلعة بهار (شهر بهار كنوني) واقع در استانِ آزربايجاني همدان گرفته شده است. سرزمين اصلي اين طايفه، منطقه همدان بود. یکی از مهم‌ترین و برجسته‌ترین افراد بهارلو در سدۀ9ق، علی شکربیگ بهارلو فرزند بایرام‌قارا بیگ از ملازمان نزدیک جهانشاه ابوالمظفر قاراقویونلو بود که بر تمام امیرزادگان تورکمان برتری یافت. وی سالها تمامی سرزمین همدان، کردستان، لرستان و سراسر خوزستان را در تصرف خویش داشت. پس از وی نیز پسرش پیرعلی رئیس ایل در همدان به سر می‌برد.

همدان در دوره توركمانان آق‌قويونلو تابع حوزه حكمراني علي شكر بود. حوزه علي شكر به مركزيت منطقه همدان به نوبه خود در غرب شامل يك سوم شرقي كرمانشاهان تا ساحل رودخانة قره‌ سو، نيمي از كردستان و لرستان مي شد. حدود شرقي قلمرو علي شكر آزربايجان، تا ساوه در استان مركزي را شامل مي گرديد. بلوكات ساوه در سالهاي نخستين امپراتوري تركي-آزربايجاني صفويه، جزو قلمرو علي شكر و يكي از قلمروهاي استقرار ايلات وابسته به نهاد حكومت صفويه (تركان قزلباش و بعدها شاهسون ها) گرديد. قلمرو علي شكر بعدها به خاك دولت عثماني ملحق شد، اما در سال ٩٠٨ هجري قمري با چيرگي نيروهاي دولت تركي آزربايجاني صفويه بر سلطان مراد عثماني، شهر همدان آزربايجان، والي نشين منطقه مذكور بدست قزلباشها افتاد.

در برخي منابع (آزه‌ربايجانˊين تاريخ و مده‌نييه‌تينين بورژووا ساختالاشديريجيلارينا قارشي. پروفئسور شٶوكه‌ت تقييئوا٬ باكي. ١٩٧٨) ادعا شده كه مشابه اين فرمان از سوي عليمرادخان نيز صادر شده است. وي كه خواهر زاده كريمخان زند بود براي بار دوم از سال ١١٩٦ تا ١١٩٩ سلطنت کرد و در اين سال درگذشت

برخي از منابع ديگر: "دانشنامه اسلام-ماده بهارلو" (نک‍: نهاوندی،١/٤٦-٤٨؛ قس: تاریخ، ٣٦؛ پرهام، ٥٢١؛ بابر، ٤١؛ نهاوندی، ١/٤٨-٤٩؛ همو، ١/٤٩؛ هدایت، ٨/٣٩٥، ٤٥٥؛ سومر، ١/٢٣، حاشیه؛ بدلیسی، ٧٣)؛ "آذربايجان در ادوار مختلف تاريخي" (دكتر محمد خالقي مقدم ـ نشريه موج ‌بيداري، سه‌شنبه 2 مرداد ١٣٨٦ ش ١٠٤ ص ٤)؛ "قراقويونلوها" (فاروق سومر، ترجمه دكتر وهاب ولي، انتشارات موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي- تهران- ١٣٦٩- صفحه ٢٧)؛ "مجله بررسيهاي تاريخي: فرمان عليمرادخان زند"٬ ١٣٤٦ شماره ٥٬ ض ١٥٢-١٥١ و شماره ٤-٣ ص ٣٦٦-٣٦٥)

علی مراد خان زند: قلمرو عليشكر (همدان، ساوه، اراك، يك دوم كردستان، يك سوم كرمانشاه،...) و قراباغ و شيروان و گنجه و نخجوان جز ولايت آزربايجان است



مئهران بهارلي






در عصر زنديه فرمانهائي از دو فرمانرواي اين سلسله يعني كريم خان و علي مرادخان وجود دارد كه در آنها آزاديهاي مسيحيان و مبلغين آنها را تأمين مي‏شود. اين فرمانها پس از آن صادر شده اند كه "عمدة المسيحية پادري فرنسيه حكيم" نزد كريم خان و "عمدة المسيحيه پادري اورانوس حكيم" به حضور علي مرادخان رسيده و خواستار آزادي "پادريان فرنگيان و خليفها در ممالك محروسه" و اينكه "در هر كجا كه خواسته باشند توقّف و سكني كرده، هر يك از ارامنه و عيسويان و اولاد ايشان كه خواسته باشد نزد ايشان آمد و شد كرده، تعليم گيرند" گرديده اند. فرمان علی مراد خان نيز مانند فرمان كريم خان زند و در فرمتي كاملا مشابه، راجع‏ به اقامتگاه نمایندگان مذهبی و خلفای مسیحی و سوداگران به حکام‏ و بیگلربیگیان سرتاسر کشور صادر شده که تا حد امکان تحصیلات لازم‏ را معمول داشته و رضایت خاطر نامبردگان را فراهم سازند. اين فرمان در نشريه بررسی های تاریخی وابسته به نشريه ستاد بزرگ ارتشتاران- كميته تاريخ نظامي در سال ١٣٤٦ منتشر شده است.



اهميت اين دو فرمان يكي نيز در آن است كه حدود قلمرو شمال و جنوب آزربايجان را به وضوح بيان مي كنند. طبق اين دو فرمان در شمال نواحي گنجه و قره باغ و نخجوان و شيروان يعني تقريبا همه جمهوري آزربايجان فعلي بخشي از ولايت آزربايجان است. در جنوب نيز علاوه بر دارالسلطنه تبريز، قلمرو عليشكر يعني اراضي اي وسيع از ساوه و اراك و همدان يعني تقريبا كل استانهاي مركزي و همدان و بخشهائي از استانهاي تهران و قم فعلي به علاوه نيمه شرقي استان كردستان فعلي و يك سوم شرقي استان كرمانشاه و بخشهائي از استان لرستان فعلي جز اراضي آزربايجان مي باشند.



فرمان علی مراد خان زند



حکم والا شد آنکه در این اوان عمدة المسیحیه پادری اوانوس حکیم‏ وارد حضور و بعرض والا رسانید که بموجب ارقام سلاطین جنت مكان؟ صفویه‏ انار اللّه براهینهم، همیشه پادریان فرنگیان و خلیفها در ممالک محروسه‏ ایران جا و مکان داشته هر یک برسم و آئین خویش بعبادت مشغول و تجار و سوداگران این طایفه بتجارت قیام و عشور و متوجهات حسابی خود را مهمسازی عمال خیریت اعمال دیوان مینموده‏اند، مشروط بر اینکه احدی‏ از آنها مرتکب امری که خلاف ملت؟ مقدس اثنی عشر علیهم صلوات اللّه الملک الاکبر باشد بحسب ظاهر نگردیده، احدی را هم با ایشان رجوعی نباشد. و هرگاه‏ جماعت ارامنه بآنها ضرر و نقصانی برساند بخلاف حساب متعرض احوال آنها شوند، بعد از ثبوت آن آنها را ترجمان نمایند و پادریان کرملیان‏ دو نیکان و جزونت و کنحوجی و اکوستن و غیره که از ولایت‏ آذربایجان از شیروان و قراباغ و دار السلطنه تبریز و گنجه و نخجوان و قلمرو عليشكر؛ و دار السلطنه اصفهان و الکاء فارس از شیراز و بندرعباس‏ و سایر ممالک محروسه میباشند و در هرجا که خواسته باشند توقف و سکنی کرده هر یک از ارامنه و عیسویان و اولاد ایشان که خواسته باشند نزد ایشان آمدوشد کرده تعلیم گیرند و درس بخوانند نیز ممانعت نکرده‏ چنانچه جماعت مزبوره اموات خود را در مقامی که بجهة مدفون آنها تعیین‏ مینمایند بدستور و آئین دین خود برده و دفن نمایند عایق و مانعی جهت آنها نباشد و امداد و اعانت لازمه در باره آنها به عمل آمده احدی نسبت به ایشان‏ ظلم و ستم ننماید. و در خصوص صدق ادعا و عرض خود ارقام مذکوره را بنظر رسانند. لهذا عالیجاهان بیگلربیگیان عظام و حکام گرام و عمال‏ ولایت محروسه در خصوص امر مذکوره بنحویکه حسب الارقام سلاطین‏ مراد مذکوره مقرر شده از آنقرار معمول و عشور متوجهات حسابی تجار و سوداگران را باز یافت و تخلف از فرموده جایز ندارند و در عهده شناسند.



تحریرا فی شهر جمادی الثانی سنه *١١١٥ (در اصل سند نشريه ستاد بزرگ ارتشتاران اينگونه آمده است. احتمالا اشتباه چاپي است و مي بايد ١١٩٥ و يا بعد از آن باشد)



منبع:



١-اسناد و مکاتبات تاریخی: فرمان علی مرادخان (٢ صفحه - از ١٥١ تا ١٥٢). نشريه بررسی های تاریخی - دی ١٣٤٦ - شماره ١١ . نويسنده: مفخم، محسن (وابسته به : نشريه ستاد بزرگ ارتشتاران- كميته تاريخ نظامي. دو ماهنامه بررسی های تاریخی، تاريخ و تحقيقات ايرانشناسي، قطع : کتابی. هيئت رئيسه افتخاري: تيمسار سپهبد اسدالله صنيعي، تيمسار فريدون جم، دكتر عاليخاني. هيئت مديره: تيمسار سپهبد غلامرضا ازهاري، تيمسار سپهبد علي كريملو، تيمسار سرلشگرحسين رستگار نامدار. هيئت تحريريه: آقاي دكتر خانبابا بياني، دكتر عباس زرياب خوئي، سيدمحمد تقي مصطفوي، سرهنگ دكتر جهانگير قائم مقامي)



٢-قائم مقامي، جهانگير، يكصد و پنجاه سند تاريخي از جلايريان تا پهلوي، تهران، چاپخانه ارتش، ١٣٤٨.

٣-آزه‌ربايجانˊين تاريخ و مده‌نييه‌تينين بورژووا ساختالاشديريجيلارينا قارشي. پروفئسور شٶوكه‌ت تاقييئوا٬ باكي. ١٩٧٨



پادري: از واژه پادرئ در زبان لاتين اخذ شده و منظور ميسيونرهاي مسيحي پروتستاني که از طريق کمپاني هند شرقي و دولت بريتانيا حمايت مي‌شدند است.



علی‌مرادخان زند: پنجمین پادشاه دودمان زند ایران و جانشین صادق‌خان زند بود. وي از سال ١١٩٦ تا ١١٩٩ (۳ سال) سلطنت کرد و در اين سال درگذشت.علی‌مرادخان زند كه در آغاز بر اصفهان فرمان می‌راند توانست بسیاری از رقیبان را کنار بزند و بر پایتخت شیراز دست یابد.



عراق عجم: در مقابل عراق عرب ويا قسمت سفلاي بين النهرين نامي است كه از دوره امپراتوري توركي سلجوقي جايگزين نام جبال و يا ايالت جبال سابق و يا ناحيه اي كه يونانيان آنرا ماد مي ناميده اند شده است. هرچند مفهوم عراق عجم در گذشته براي ناميدن سرزمين وسيعي در ايران مركزي بكار رفته بود، با اينهمه اين نام در برهه هائي از زمان قسمتي از آزربايجان قديمي در شمال غرب ايران را نيز شامل مي شده است، يعني در مناطقي بين دو مفهوم آزربايجان و عراق عجم همپوشاني بوده است. به عبارت ديگر در برخي از برهه هاي زماني بخشهاي جنوبي آزربايجان، علاوه بر داشتن نام آزربايجان، به همراه ديگر بخشهاي ايران مركزي يكجا عراق عجم نيز ناميده مي شده است و در مقاطع زماني ديگر، حدود عراق عجم از جنوب منطقه همدان يعني از خارج آزربايجان شروع مي شده است. بخشهائي از آزربايجان كه عراق عجم گفته مي شد خود در دوره هاي گوناگون متغير بوده و در گسترده ترين حالت خود، مناطق آزربايجاني منطبق بر استانهاي فعلي زنجان و قزوين (خمسه آزربايجان) و همدان و استانهاي مركزي (اراك يا عراق) و قم و تهران و نواحي شرقي استانهاي كردستان و كرمانشاهان را شامل مي‌شده است. حوزه عراق عجم (يعني عراق غير عرب) آزربايجان، از زمان قديم ترك نشين بود و همگي تركان اين مناطق همواره استقلال فرهنگي، زباني و هويتي تركي خود را نسبت به بخشهاي غيرآزربايجاني عراق عجم حفظ كرده بودند.



قلمرو عليشكر: منطقه‌ عراق عجم آزربايجان به مركزيت همدان بعدها در دوره‌ي دولت تركي آزربايجاني آق‌ قويونلو به دلیل اعتبار بالای علي شكر بيگ بهارلو، يكي از سران و امراي مشهور طايفه بهارلو به نام قلمرو "عليشكر" ناميده شده است. بعد از قاراقويونلوها، در دوره آق قويونلوها، صفويان، زنديه و حتي افشاريه نيز در اغلب كتب تاريخي اين جنوبي ترين منطقه آزربايجان به نام علي شكر بيگ معروف بوده است. در تمام اين دوره، منطقه مذكور ترك نشين و بخشي از آزربايجان قديمي بود.



بهارلوها از اركان و تكيه گاههاي اصلي امپراطوري تركي آزربايجاني قاراقويونلو بودند. نام اين طايفه از نام قلعه بهار (شهر بهار كنوني) واقع در استانِ آزربايجاني همدان گرفته شده است. سرزمين اصلي اين طايفه، منطقه همدان بود. یکی از مهم‌ترین و برجسته‌ترین افراد بهارلو در سده ٩ هجري قمري، علی شکربیگ بهارلو فرزند بایرام‌ قارا بیگ از ملازمان نزدیک جهانشاه ابوالمظفر قاراقویونلو بود که بر تمام امیرزادگان تورکمان برتری یافت. وی سالها تمامی سرزمین همدان، کردستان، لرستان و سراسر خوزستان را در تصرف خویش داشت. پس از وی نیز پسرش پیرعلی رئیس ایل در همدان به سر می‌برد.



همدان در دوره توركمانان آق ‌قويونلو تابع حوزه حكمراني علي شكر بود. حوزه علي شكر به مركزيت منطقه همدان به نوبه خود در غرب شامل يك سوم شرقي كرمانشاهان تا ساحل رودخانه قره‌ سو، نيمي از كردستان و لرستان مي شد. حدود شرقي قلمرو علي شكر آزربايجان، تا ساوه در استان مركزي را شامل مي گرديد. بلوكات ساوه در سالهاي نخستين امپراتوري تركي-آزربايجاني صفويه، جزو قلمرو علي شكر و يكي از قلمروهاي استقرار ايلات وابسته به نهاد حكومت صفويه (تركان قزلباش و بعدها شاهسون ها) گرديد. قلمرو علي شكر بعدها به خاك دولت عثماني ملحق شد، اما در سال ٩٠٨ هجري قمري با چيرگي نيروهاي دولت تركي آزربايجاني صفويه بر سلطان مراد عثماني، شهر همدان آزربايجان، والي نشين منطقه مذكور بدست قزلباشها افتاد.

Thursday, December 30, 2010

افشارشناسي



دكتر محمدخالقي مقدم



-سلسله آثار -(46 اثر علمي مربوط به ايل افشار )



http://drmkhm.blogfa.com/post-16.aspx



1- استان زنجان، سرزمين اقوام افشار

2- نقش اجتماعي ايل افشار در تشكيل دولت صفويه

3- تاخت و تاز ازبكها به ايران و مقابله اقوام افشار در برابر آنان

4- شناخت اجتماعي سران ايل افشار

5- تاكتيكها و استراتژيها و تواناييهاي نظامي ارتش افشار

6- زندگي نامه سران دولت نادر شاه افشار

7- اوضاع اجتماعي زنجان پس از فروپاشي دولت افشاريه

8- ادعاي سياسي سلطنت توسط اقوام افشار زنجان دوره زنديه

9- فوجهاي نظامي افشار زنجان در دوره قاجاريه

10 - تقابل دو ايل افشار و ايل قاجار، در زنجان در اوايل تشكيل دولت قاجاريه

11- نقش حاكمان افشار زنجان در جنگهاي ايران و روس

12- تأثير فرهنگي موسيقي اقوام افشار زنجان بر روي دستگاههاي موسيقي اصيل ايراني

13 - تحول اجتماعي موسيقي ايراني از دوره صفويه تا قاجاريه

14- زنجان و زيباييهاي فرش افشار

15- صنعت زيباي چارق هاي افشار زنجان

16- صنعت زيباي چاقوسازي اقوام افشار زنجان

17- صنعت زيباي مليله كاري اقوام افشار زنجان

18 ـ زندگي ايلي افشارها و قوچ افشاري آنان

19 - اقوام افشار و تحولات حوزه زيست جغرافيايي آنان

20 - مكانهاي ييلاق ـ قشلاقي ايل افشار

21- تيره ها و طوايف ايل افشار

22- ايل افشار و روند هويت زدايي ايلها

23 - فرايند تخته قاپو شدن طوايف و تيره هاي ايل افشار

24 - طايفه اينانلو افشار زنجان (حومه ابهر)

25 - طايفه افشار قورت بيگلو زنجان (حومه صائين قلعه زنجان)

26- طايفه افشار اوصانلو زنجان

27- طايفه ايرلو افشار زنجان (طارم و حومه زنجان)

28- طايفه افشار قراپشتلو (قرابز چلو زنجان )

29 - طايفه افشار غني بيگلو و قزل گچيلو زنجان

30- طايفه افشاركور حسنلوي زنجان (حومه قيدار)

31- طايفه افشار دويران زنجان (انگوران و ماهنشان)

32 - طايفه افشار تكاب

33 - طايفه افشار اروميه

34- طايفه افشار گروس (روستاهاي اطراف قزل اوزن)

35- طايفه افشار اسدآباد همدان ( افشارهاي حوزه ابتداي شاخه تالوار قزل اوزن)

36- طايفه افشار خرقان

37- طايفه افشار بكشلو (دهستانهاي افشاريه و شال در جنوب قزوين)

38- طايفه افشار ساوجبلاغ كرج ( دهستانهاي افشاريه و اشتهارد غرب كرج)

39- طايفه افشار شمال ساوه (گرمسيرات ايل افشار)

40- طايفه افشار خوزستان

41- طايفه افشار كرمان

42- طائفه افشار خراسان

43- تاريخ اجتماعي امير گونه خان افشار طارمي

44 - تاريخ اجتماعي جهانشاه خان افشار قيداري

45- تاريخ اجتماعي حبيب الله خان شاهسون افشار دويراني انگوران (امير توپخانه دوره محمدشاه قاجار)

46- تاريخ اجتماعي خوانين مختلف افشار زنجان



Thursday, December 23, 2010

Tehran always was part of the Ethnic Azerbaijan

Mehran Baharli

International Society for Azerbaijani Studies

http://www.facebook.com/home.php?sk=group_115267605205129&ap=1

Dear Khodadad if you are addressing me, i never said Turkish is spreading in the past 200 years. On the contrary all demographic data shows that Turkish spread in Iran has stopped especially in last 200 years. Last 200 years in fact is period of Farsi spread in Iran.

About Tehran, from the first day when it became capital of Turkish Azerbaijanian state of Qajar, majority of its population was Turkic origin and this city had a Turkish identity . At the beginning armies and bureaucrats from Qajar, Afshar, Shahseven, Kkhalaj, .... tribes, then others.

For example this is a Revsheni bek, an Ottoman diplomat observation about Tehran in the first years of 20 century: شهر طهران بيشتر بيك شهر ترك شبيه است، فارس در آنجا كم است. (Tehran resembles more to a Turkish city. There is little Fars people living there).

After 1945 Tehran experienced a flood of political immigrants and refugees from Pisheveri government. And today economical and social immigrants from all other Turkish populated regions of Iran.

So Tehran always was part of the Ethnic Azerbaijan, percentage of its majority Turkish population almost always was same and immigration of Turks to this old capital city of Turkic Seljuk empire is merely a matter of internal immigration in Azerbaijan.

Monday, December 20, 2010

هیو-احمد افشاری

هیو در بالای اتوبان کرج-قزوین و در دامنه کوه قرار دارد و دهکده ای خوش آب و هوا است که حدود 4 کیلومتری شمال نظرآباد است معادن کارخانه سیمان آبیک در زمینهای هیو قرار دارد ، پس از احداث این کارخانه و سایر کارخانه ها ترکیب جمعیتی آن در حال عوض شدن است و در کنار مهاجران ترک از شهرهای قزوین و همدان و .. افرادی از شمال ایران و سایر شهرهای غیر ترک نیز در هیو ساکن شده اند با اینحال هنوز بیش از 80 درصد ساکنان آن را ترکهای بومی و مهاجر تشکیل می دهند

Saturday, December 18, 2010

ضرب المثل های قدیمی تركي مردم روستای هیو

اوقوشی کی سن توتمیشن ، پرلنی من توتمیشم

پرنده ای که تو گرفتی ، من قبلاً بال و پرش را کنده بودم.

( کاری که توامروزانجام می دهی من جلوترانجام داده بودم.)



اولدوز وورسون

ستاره ی نحس نابودش کن .

(نوعی نفرین است .)



اینه گنی سورموش بیزیم خرمن اوستونه

گاو خود را به روی خرمن ما رانده .

( تیغه ی تیز حمله را به سوی ما نشانه گرفته . )



قانی " گر" قچّی یه ، درماندو

خونش داروی بز" گر" است.

(قتل او واجب است . )



قورت دیدیگ ، قولاغی چیخدی

تا اسم گرگ را آوردی ، گوشهایش آشکار شد .

( با طنز و شوخی کسی را می گویند که به محض صحبت از او خودش سر برسد. )



قوری یاش تؤکیر

اشک خشک می ریزد .

( ریاکارانه گریه می کند . )



ایپی چورّوک دور

طنابش پوسیده است .

( آدم مطمئنی نیست .)



ایکی سینی ده، بیر ایلان سانجوب

هر دوی آنها را یک مار گزیده.

(هر دو هم درد و هم دل هستند.)



بؤرکون آت گؤیه ، آردوندا داش آت

کلاهت را به هوا پرتاب کن و سنگی هم به دنبالش بینداز .

( از این ماجرا نه تنها نباید ناراحت باشی بلکه بایستی خوشحال هم باشی . )



آتدان ائنمیش ، اشّگه مینمیش

از اسب پیاده شده و سوار خر شده .

( به کسی که شغل مهم خود را از دست داده و به مشاغل پایین تر پرداخته ، گفته می شود)



آتدوم قازانا ، دگدی پازانا

به دیگ پرتاب می کردم به بز کوهی خورد.

( اتفاقاً تیرش به هدف خورد . )



آت گئورنده آخسار ، سو گئورنده سوسوز اولار

با دیدن اسب می لنگد و با دیدن آب تشنه می شود .

( هر چه را می بیند می خواهد داشته باشد . )



گاه نالا وورور ، گاه میخه

گاهی بر نعل می زند و گاهی بر میخ .

( آدم منافقی است . )



خام یومور تا، آغزینا سندریبلر

تخم مرغ خام در دهانش شکسته اند.

( فریبش داده اند .)



خورمایا، دوز وورور

به خرما نمک می زند .
( خیلی شورش را درمی آورد. )



ایلا نوندن ، بیر دلیگه گئدر

فلانی با مار در یک سوراخ می رود .

(در مقام تحسین انسانهای بسیار خوش اخلاق می گویند .)



بو قولاقدن آلیر ، او قولاقدن وئریر

از این گوش می گیرد و از آن گوش بیرون می کند .

( در مقام مزمت کسی که به نصیحت عمل نمی کند می گویند . )



آیه دی چخمه کی، چیخمیشم

فلانی به ماه می گوید طلوع نکن که من طلوع کرده ام .

( در مقام توصیف زیبایی می گویند . )



چنته سین ده ،هی ساد یوخ


دربساطش چیزی یافت نمی شود .

(در مقام مزمت انسانهای جاهل و لزوم دوری از آنها.)



آروق اشگینگ تپیگی قایمتردی

لگد الاغ لاغر محکم تر است .

( دشمنی که به ظاهر ضعیف است ضربه اش محکم تر است . )



اینگار یاغیدی، ال دن گئتدی

انگار روغن بود که از دست رفت.

(چیزی را زود از دست داده اند .)



یاخچی اوغول گئدر قوز گتیریر

پیس اوغول گئدر سؤز گتیریر

پسر خوب گردو می آورد و پسر بد حرف .

( در مقام ستایش فرزندان خوب )




قورخاقانچی قارداشینی تئز ساتار

ترسو برادرش را زود می فروشد .

( در مقام انسانهای ترسو )