Friday, September 25, 2009

مراسم چمچه خاتون در ملارد آزربايجان-استان تهران


هنگامي که مدتي باران نمي
باريد و احتمال خطر کم آبي مزارع و باغات را تهديد مي
کرد، شماري از خانواده…ها جمع شده، بچه…هاي خود را براي برگزاري مراسم چمچه خاتون آماده مي…کردند. ابزار مورد نياز براي اين مراسم عبارت بود از:



١. يک قاشق بزرگ چوبي که به آن «چمچه» گفته مي…شد.

٢. دوختن و فراهم نمودن عروسکي پارچه…اي.



پس از اين که عروسک آماده مي…شد، قسمت پهن چمچه را در لباس عروسک قرار داده، آن را به شيوه…اي خاص مي…دوختند تا چمچه از عروسک جدا نشود و سپس دسته…ي چمچه را در اختيار کودکان قرار مي…دادند تا مراسم را اجرا نمايند.



نکته قابل توجه در چهره سازي اين عروسک اين بود که زناني که چهره…ي عروسک را سوزن دوزي مي…کردند، تلاش عمده…ي خود را در زشت و عبوس نشان دادن عروسک به کار مي…بردند و اين شايد نشان و نمادي از چهره…ي خشن و عبوس خشکسالي بوده باشد.



وقتي چمچه خاتون در دست کودکان قرار مي…گرفت، آنان به صورت گروهي در کوچه پس کوچه…هاي ملارد و کردآباد راه افتاده، با هاي و هوي کودکانه خود، جلوي هر خانه…اي که مي…رسيدند اين ترانه ترکي را مي
خواندند:



چمچه خاتون نه ايستير

اللـه
دن ياغيش ايستير

اَلـي قاليـب خميـــرده

بيرجه قاشق سو ايستير



ترجمه: «چمچه خاتون چي مي
خواد؛ از خدا باران مي
خواد؛ دستش مونده تو خمير؛ به اندازه يک قاشق آب مي
خواد».



هنگامي که بچه
ها جلوي خانه
اي مي
رسيدند و اين ترانه ترکي را مي
خواندند، اهالي خانه در را باز کرده و با کاسه يا پارچ و يا هر وسيله ديگري روي عروسک و بچه
ها آب مي
پاشيدند. شليک خنده بچه
ها و کساني که آنان را مي
ديدند بلند مي
شد و بچه
ها با لباس
هاي خيس راه افتاده خود را به جلوي خانه ديگري مي
رساندند و دوباره همان ترانه را با صداي بلند مي
خواندند و اهل خانه آب بر آنان مي
پاشيدند و بدين ترتيب اين ترانه را جلوي درب بيشتر منازل مي
خواندند و رسم رايج نيز آب پاشيدن بر روي عروسک و بچه
ها بود.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home