Saturday, May 21, 2005

محله ترك نشين كمپىها در تهران:



محله ترك نشين كمپىها در تهران:

كمپ روس ها در منطقه ما- كامپ جايي در دل پايتخت اما بيرون از آن!

زينب اسماعيلي ، حسين شكيب راد

در همين حوالي، پايين دست همين منطقه ،۲ كوچه هاي تنگ و باريكي است كه ما را تا دور دست تاريخ مي برد، ديوارهايي كه خشت هايش رنگ و لعاب سال ها را بردوش مي كشد و خانه هايش خاطرات رنج و سختي، خوشي و شادي گذشتگان محلي را در سينه دارد. هنوز خانه هاي نسل فيروز نوروزي، مختار صالح و قبادي از دهه بيست به اين سو پا برجاست.

اينجا محله كامپي هاست، محصور در پارس الكتريك، توشيبا و ستاد فرماندهي سپاه، خيابان نورزاد.

سابقه محله كامپي ها كه حالا گاه كمپي ها تلفظ مي شود، به سال هاي جنگ جهاني دوم باز مي گردد. در دوران جنگ جهاني دوم، روس هايي كه وارد ايران شده بودند و به علت قحطي فراواني كه همه جهان با آن دست و پنجه نرم مي كردند سعي داشتند در نواحي مناسبي از ايران به خصوص شهرهاي مهمي مثل تهران ساكن شوند. اين اماكن از لحاظ استراتژيك داراي ويژگي هاي خاصي بودند. يكي از اين ويژگي ها نزديكي به منابع غذايي بود كه تا حدي جبران كننده كمبودهاي ناشي از جنگ باشد. روس ها در نزديكي بلوار آيزنهاور در خيابان آزادي كنوني كه آن روزها حاشيه شهر به حساب مي آمد، اردوگاهي ايجاد كردند. اين اردوگاه كنار رودخانه اي كه قديمي ها مي گويند نامش قلقلي بود و از بالا تا خيابان هاشمي مي رفته و حالا جايش را خيابان شهيد حبيب اللهي گرفته، بنا شد و از همان زمان اين محله به نام كمپ يعني اردوگاه ناميده شد.
بعضي از پيرهاي محل مي گويند كه كمپ علاوه بر سربازخانه، تعميرگاه تجهيز سلاح هاي نظامي و توپ و تانك روس ها نيز بوده، جايي كه الان سپاه غرب تهران مستقر شده است.

بعد از جنگ جهاني دوم بعضي روس ها رفتند، ولي برخي نيز در ايران ماندگار شدند. برخي از ساكنان فعلي محله كامپي ها نيز مي گويند كه يك رگه روس دارند، ظاهر و قيافه بسياري از آنها نيز شبيه روس هاست.

غير از آنها كه چند نسل قبلشان به روس ها باز مي گردد، بقيه ساكنان قديمي محله اقوام و عشايري هستند كه از آذربايجان و اردبيل و بخصوص مشكين شهر به تهران آمده اند.

زبان گفت وگو در محل نيز تركي است.

اصغر قبادي كه از كودكي در اين محل بزرگ شده، مي گويد: «اكثر ساكنان محل با هم قوم و خويش هستند. البته كسان جديدي هم به اينجا آمده اند، ولي معمولاً كاري به كار يكديگر ندارند. اهالي ترك زبان هم از طوايف سايخان بيگلو، صالح بيگلو و عبداللهي هستند».

خانم ميانسالي كه پدر و مادرش دامغاني بوده اند اما خودش در محله كامپي ها به دنيا آمده، مي گويد: «تا چند سال پيش توي اين محل، غريبه كه رد مي شد، همه مي فهميدند، ولي حالا ديگه از همه جا توي اين محل ساكن شده اند. خيلي ها فاميلي آمدند و خيلي ها اينجا فاميل شدند.»
قارداش جعفري سركوچه باريكي كه حبيب اللهي را به خيابان نورزاد ربط مي دهد خانه دارد و روزها با گربه كوچكش در پاركينگ مي نشيند و بيرون را نگاه مي كند. او سال ۱۳۳۱ از دامغان به تهران آمده و اين محل را از آن سال به ياد مي آورد و مي گويد: «موقعي كه من آمدم، فقط سه خانه برق داشت و دو نفر هم تلفن داشتند. آن سال ها اينجا هيچي نبود، باغ بود و رودخانه قلقلي. با الاغ و قاطر عبور و مرور مي كرديم. بعضي اوقات هم اتوبوس هاي آشتيان توكلي كه به طرف مركز شهر مي رفت، ما را مي برد. بليتش هم يك قران بود. وسط اين باغ و رودخانه فقط تعميرگاه سفارت روس بود كه يك ديوار قديمي داشت».

آقا جلال هم مي گويد ۷۵ ساله است و از كودكي در اين محل زندگي مي كند. او به ياد مي آورد كه خيابان آزادي سنگ چين بود و شاه با درشكه عبور مي كرد و آنها كه بچه بودند دنبال درشكه مي دويدند.

از زمان هاي قديم، به علت باغ و وجود رودخانه و مراتع اطراف آن، مردم محل به كار كشاورزي مشغول بودند، كاشت شبدر و يونجه بيشتر از ديگر محصولات رواج داشت و دامپروري هم جزو مشاغل اصلي بود. اما با تبديل شدن منطقه به محل مسكوني و ساخته شدن خانه ها و پر شدن رودخانه به شغل هاي ديگري روي آوردند. امروزه شغل اغلب ساكنان كامپي ها كاميون داري و ترانزيت در خطوط بين المللي است. خيابان حبيب اللهي اغلب محل پارك كاميون هاي ساكنان محله كامپي هاست. شايد به همين دليل اين دو خيابان سال هاست همزيستي مسالمت آميزي دارند. برخي مي گويند محله كامپي ها محله زورگيرها، خلافكارها و باجگيرها است و نمونه اش هم اردبيلي هايي هستند كه زمان شاه به اين محل تبعيد شدند.

اما هر جور كه به اين محل نگاه كني، به محله اي در منطقه ۲ شبيه نيست. خانه هاي كلنگي و توسري خورده و ديوارهاي نيمه ريخته از همان ابتداي خيابان به پيشواز مي آيند.

خود اهالي محل مي گويند عده اي كاميوندار و پولدار در اين منطقه ساكن هستند، ولي كارگر و شاگرد راننده و بازنشسته اصناف نيز در اين محل كم نيستند.

فاضلاب كه مشكل اكثر كوچه هاي شهر تهران است، در اين محله نيز مشكل ساز است. فاضلاب خانه ها به جوي محل روانه مي شود. لاي پلاستيك ها و آشغال هاي توي جوي موش ها مسير خوبي براي بازي و دويدن مي يابند.
بافت محله هنوز قدمت خود را حفظ كرده است. اين در رفتار و گفتار ساكنان محل نيز ديده مي شود. مثلاً با رفت و آمد در كوچه و پسكوچه ها مي تواني افرادي را ببيني كه كلاه شاپو بر سر دارند يا زناني كه با لباس محلي در كنار هم جمع مي شوند و صحبت مي كنند. با اين احوال خيلي از سنت هاي قديمي جايش را به رسوم امروزي سپرده است. مثلاً رسمي كه عروس ها هنگام عروسي به محض ورود به خانه داماد كاسه آبي را براي خوش قدم بودن با لگد واژگون مي كردند يا مادر داماد كه از جهيزيه عروسي اسباب كوچكي را براي بركت به خانه خويش مي برد، امروز همه منسوخ شده و دختران و پسران در تالار مراسم ازدواجشان را برگزار مي كنند.

تنها چيزي كه سال هاي سال به همان شكل سنتي حفظ شده است مراسم عزاداري در ايام محرم و بخصوص تاسوعا و عاشورا. در اين ايام حتي ساكنان قديمي محل كه اينجا را ترك كرده اند، براي اجراي مراسم بر مي گردند. در روزهاي تاسوعا بيش از پنجاه گوسفند قرباني مي شوند و روز عاشورا بين مردم تقسيم و غذاي مفصلي داده مي شود. مراسم زنجيرزني مردم اين محله نيز كه اغلب ترك هستند، به گونه اي زيبا و جالب برگزار مي شود.

عصرها، كامپي ها، پيرمردها، پيرزن ها و حتي جوان ها در حياط يا كوچه يا كنار درخانه هايشان مي نشينند و گپ مي زنند، با لباس هاي خانه خود بيرون مي آيند، براي هم خاطره تعريف مي كنند، بلال برشته مي كنند و آنها را كه از خيابان مي گذرند مي نگرند. كامپي ها حالا در خانه هايشان زندگي مي كنند نه در كمپ، اما انگار نه انگار كه اينجا جزئي از پايتخت و شهر شلوغ تهران است.


0 Comments:

Post a Comment

<< Home